درباره "
روز همبستگی
جهانی با
کوبانی " !
علی یوسفی
48 روز
مقاومت . آن 48
روزی که " دولت
اسلامی ( داعش )
" در تلاشی
ناکام می خواست
کوبانی قهرمان را به
تصرف کامل خود
در آورد .
کشورهای غربی
و متحدین
مرتجع اش در خاورمیانه
، هرگز تصور
این را هم نمی
کردند که مقاومت
کوبانی بیش از
چند روز دوام بیاورد
.آنان با
اطمینان کامل
فکر می کردند
که کوبانی
سقوط خواهد
کرد . همینها
بر آن بودند
که تنها پس از
این سقوط ،
بعنوان " ناجی
بزرگ " وارد
معرکه شده و قدمی
مهم و عمده در
راه تحقق
پروژه "
خاورمیانه
بزرگ " شان
بردارند .
دقیقا پس از
چهار هفته و
با تعقیب سیر
حوادث در کوبانی
بود که
برایشان مسجل
شد که سقوط و
تسلیم "ی پ گ "
و " ی پ ژ" ،
یعنی یگان های
مدافع خلق ، امری
محال است .
آنان دقیقا پس
از این بود که
با واقعیت
تلخی روبرو
شدند .
واقعیتی که
خبر از اشتباه
محاسباتی شان
می داد . آنها
پارامتر "
مقاومت " را در
محاسباتشان
منظور نکرده
بودند .
خبر هولناکتر
از همه برای اینها
این بود که کوبانی
برای صدها و
صدها هزار نفر
در جهان ، سمبل
" ابراز وجود "
، سمبل "
دوباره به
میدان آمدنها
" ، سمبل
دوباره
خیابانها را
به اشغال در
آوردنها " و بالاخره
سمبل " همبستگی
انترناسیونالیستی
" شده بود .
دقیقا تحت
فشار همین
افکار عمومی و
مترقی جهانی
بود که در صدد
برآمدند برای
نجات همان پروژه
شان ، سر ِ
هواپیماهای
جنگنده شان را
رو بسوی کوبانی
کج کنند و بمب
هائی بر سر و
روی نیروهای
داعش بریزند و
حتی سلاح و
مهماتی هم
پیشکش
نیروهای
مقاومت شهر
نمایند . دقیقا
در همین بینا
بین بود که
دولت شبه
فاشیست ترکیه
، که نمی خواست
از قافله عقب
بیافتد ، مجبور
شد مداخله کند
و اجازه ورود
بخشی از "
کردهای خوب " به
داخل کوبانی
را در برنامه
هایش بگنجاند
.
مسئله فراتر
از اینهاست !
حالا ما در
آستانه اول
نوامبر هستیم
. روزی که آنان
چه بخواهند و
چه نخواهند ،
روزی است که از
سوی بسیاری از
نیروهای
مترقی جهان ،
به " روز جهانی
همبستگی با
کوبانی " لقب
گرفته است .
همبستگی
جهانی با "
روژئاوا " .
نامی که این
روزها زیاد می
شنویم . نامی
برای یک نیروی
مترقی ، نامی
برای روش و
مدلی از
مبارزه برای
رسیدن به آزادی
. برای
خودگرانی
دموکراتیک . برای
همزیستی
مسالمت آمیز . مدلی
تمام عیار از
خودمشارکتی
دموکراتیک و
مردمی . نوعی
از مبارزه ،
که با فرقه
گرائی
مرزبندی دارد . مدلی
درخشان برای
برابری حقوق
زن و مرد .
سخن بر سر "
کانتون " های
غرب کردستان
است . سخن بر سر
عفرین ، جزیره
و کوبانی است
، که تمامی اقلیت
های قومی و
مذهبی استان
های کردنشین
سوریه ، سوریه
ای که درگیر
یک جنگ داخلی
ِ ارتجاعی است
، را در
برگرفته و
آنان را از
طریق متشکل
کردن در "
شوراهای " خود ، به
خود مدیریتی ،
مداخله در
امورشان و
سرانجام به حاکم
شدن شان بر
سرنوشت
خودشان
رهنمون
گردیده است . این
یعنی راهی
جدید و نو .
راهی که می
رود به
آلترناتیوی
برای "
خاورمیانه
بزرگ " آمریکا
و متحدینش
تبدیل شود .
نبرد بر سر
کوبانی باید
سرانجام به
یکجائی ختم شود
. باید و می
تواند به آن
چرخشی دامن
بزند که در آن
دورنمائی
روشن برای
رهائی ملت های
تحت ستم ،
بعنوان بخشی
از انقلاب
جهانی و جنبش
های کارگری ،
به ارمغان
بیاورد .
پیروزی
مبارزه
آزادیبخش
کردستان سوریه
، مشعلی
درخشان خواهد
افروخت برای
همه خلق های
جهان . این مبارزه
و پیروزی آن
برای مبارزات
مردم فلسطین
نیز امید بخش است
.
برای همین ،
برای همه
اینها ست که
دفاع و پشتیبانی
از مبارزه "
یگان های
مدافع خلق " در
کردستان
سوریه ، بخصوص
برای کارگران
جهان ، ضرورت دو
چندان دارد . برای
همه اینهاست
که به خیابان
آمدن در روز اول
نوامبر در
حمایت از
کوبانی مهم
است .
زمان عمل فرا
رسیده است . برای
به شکست
کشانیدن "
دولت اسلامی داعش " ،
برای به شکست
کشیدن پروژه
غرب ، به رهبری
آمریکا در
پیشبرد مدل "
خاورمیانه
بزرگ " اش ،
برای سامان
دادن به مدل
خودمان در
ایران ، یعنی "
حقوق شهروندی برابر
و ایفای حقوق
اقلیت ها " ،
مجبوریم و
باید راه
کوبانی را به
پیش ببریم .
اگر نه ! حداقل
باید به بوته
آزمایش قرارش
دهیم .
باید پرچم هایمان
را بلند کنیم !
امپریالیست
ها و نوکران
داخلی آن و حتی
کشورهای به
ظاهر مخالفش ،
از راه کوبانی
وحشت دارند . اینها
، همگی شان،
امتحان شان را
پس داده اند .
افغانستان و
عراق پیش روی
مان است . اینها
می خواهند و
دارند تلاش می
کنند پس از "
غائله کوبانی
"دوباره
ابتکار عمل را
به دست بگیرند
. ورود پیشمرگه
های کردستان
برای کمک به "
روژئاوا " نباید
ما را مقهور
خود کند . این
بخشی از
سناریوی همین
غرب است .
دست بالا را
حالا ما ،
یعنی همه
نیروهای
انقلابی جهان ،بهمراه
برادران و
خواهرانمان
در کوبانی ،
داریم . موقعیت
، موقعیتی بشدت
حاد است .
بالائی ها نمی
توانند که آن
کنند که دلشان
می خواهد ،
پائینی ها هم
نمی خواهند آن
طوری زندگی
کنند که تا
حالا بوده است
. این
بزرگترین
شانس ما کمونیست
ها حداقل در
فاصله چندین و
چند سال گذشته
است . باید از
سنگرهای مان
بیرون بیائیم
. ماها که شکست
" سوسیالیزم
واقعا موجود "
را تجربه کرده
و
آتشبارهایمان
علیه
نابرابری و
ستم طبقاتی ،
اجتماعی و ملی
، برای مدتی
کند شده بود ،
باید که حالا
، دقیقا همین
حالا ، اقدام
کنیم .
آتشباری
هایمان
دوباره باید ،
مثل مسلسل ها
، صدا در دهند .
کوبانی و راهش
ما را ندا در
داده اند . " خودمشارکتی
دموکراتیک ، هموار
کننده
سوسیالیسم
مشارکتی . "